انسان مسلمان که براساس آیین اسلام به زندگی خود سامان می دهد، نمی تواند نسبت به دست آوردهای دانش بشری بی تفاوت بوده و یا آنها را نادیده انگارد. از این رو برای او اهمیت دارد که بداند چه پرسشهایی را باید به کمک علم پاسخ دهد. برای این مرزبندی به عوامل متعددی را باید در نظر گرفت که از مهمترین آنها شیوه «شناخت موضوعات» است، زیرا هر چند فقه به «بیان احکام» می پردازد ولی احکام تابع موضوعاتند و هرگونه تغییری در شناخت از موضوعات، میتواند به تغییرحکم بیانجامد. به عنوان مثال تشریح جسد اگر مصداق «هتک حرمت» شمرده شود قهرا حکم آن «حرمت» است ولی اگر این عنوان بر آن انطباق پیدا کند این حرمت هم منتفی خواهد شد. برای شناخت «موضوعات» باید کسانی که از تخصص و تبحر لازم برخوردارند، نظر دهند و در این مرحله نمیتوان به سراغ فقه رفت. از این رو باید پذیرفت که شناخت موضوعات، علی الاصول خارج از دانش فقه قرارداشته و باید با استفاده از دانش بشری و از آنجمله پزشکی انجام گیرد. بر این اساس از یک سو «فقه» در قلمرو خاص خود استقرار می یابد و از سوی دیگر «علم» هم در قلمرو خود مجال مانور و پویایی خواهد داشت.